کتاب چشم به راه ابریشم

‌‌
دکمه‌هایت:
پنجره‌هایی باز ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌‌به آبی ممتد
پیراهنت:
وقفه‌ای‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌‌ ‌‌تا مکاشفهٔ دریا
و من:
قایقی شکست‌خورده
که در لیوانی خالی به گِل نشست

چیزی در سینه‌ام می‌سوخت
که هنوز
چشم‌هایم زبانه می‌کشد
جیرهٔ سیگارم را بدهید
و تنهایم بگذارید با پیاده‌رَویِ عصرگاهی
(در من
تیمارستانی قصد شورش دارد)

در آخرین نسخه‌ام پیچیده‌اند:

پیراهنت:
پارچه‌ای آبی
برابر گاوی خشمگین
دکمه‌هایت:
پله‌هایی که
انگشت‌هایم از آن پایین می‌آیند

*
می‌خواستم قایقی باشم
رها
بر اندام آب
که در جستجویش
‌فانوس‌های دریایی با سرگیجه فرو ریختند
کمی گوش می‌خواستم
کمی از من
در سینه‌ات بریز
پیراهن اگر بشکافم، سدی شکسته خواهد شد

*
عصر: حیاطِ خلوتِ بی‌عابر
عصر: خمیازهٔ پرستار، در اتاق انتظار
عصر: خاکسترم
ریخته در زیر سیگاری
(کاش کسی می‌آمد، شلوغم می‌کرد)

کمی آبی
کمی خواب برایم بفرست
و قایقی
که پیراهنت بادبانش باشد

دریا که نه
این بار
در لیوان کنار تخت غرقم کن


۱۳۸۹