خونِ که است آیا، این کز فلک چکیده؟
باران ارغوانی، ای عابران که دیده؟

مرغی در عمقِ آبی
سرخ‌آبی‌آبی‌‌آبی
پرواز کرده پیکر، بی‌سر ولی پریده

طوفان به کارِ لاله
با داس، هم‌پیاله
نخل‌ست سرفکنده
سروِ سهی: خمیده

این کیست این شکسته؟
محکوم چَشم‌بسته
این کیست ناخنش را تا ساعدش جویده؟

زخمی به یال وُ گرده
با ران داغ‌‌‌خورده
یک‌ باره از کَپَرها، یک‌بارگی جهیده

حیران
دوان وُ ترسان
رم‌دیده وُ گریزان
اسبی که پی‌ بریدند، از محبسش رَهیده

(از حلق تیغ‌خورده
دریای احمر انگار
بر آسمان آبی
کِشان‌کِشان خزیده)

*

این بود زندگانی؟
ای مرده
تن‌سپرده
ای پاره‌پاره پیله
در خون خود تپیده

پروانه بودی اما… بی‌بال قصه سر شد
پروانه‌ای که آتش بر گِرد تن تنیده