قرارمان هر کجا که می‌خواهد باشد
مثلاً فست‌فودی در هیروشیما
که ساندویچ‌هایش را -بادقت- از قارچ خالی کرده
یا رستورانی داغ در حلبچه
که بر هیچ غذایی خردل نمی‌پاشد

یک بار سوار بر قطاری می‌شویم
که در مسیر سیبری چپ کرده
یک بار در آتش‌بازی میدانِ تیان‌آن‌من
باید به ضرب گلوله  ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌ ‌برقصیم وُ هم‌آهنگ باشیم

می‌گویند بغداد هم این‌روزها آرام‌تر شده است
و بولدوزرهای هوایی‌اش
به شکستن دیوار فرسوده‌ی صوت مشغول‌اند

کارخانه‌های ریسندگیِ کابل نیز
جان می‌دهد برای چشم‌دوختن
به مزارعِ شعله‌ورِ پنبه…

از چراگاه اسب‌ها، بر بلندی‌های جولان
تا روستایی در ناکجای بوسنی
زیر مجسمه‌ی خیره‌ی پینوشه
یا بر قله‌های سر به هوای ویتنام
.
.
.
هر کجای این کره‌ی آبی
چند قطره خون تنوع است

زمین را بچرخان
و هر کجا که خواستی
انگشت فاتحه‌ات را بگذار

 

۱۳۸۶