(This suffering world. the flowers will blossom, but even at that: دنیای رنج‌آلود. اما گل‌ها شکوفه خواهند داد، حتی در همین دنیا/ هایکویی از کوبایاشی ایسا)

‌از سبزِ چنار هیچ در یادم نیست…
از نغمه‌ی سار هیچ در یادم نیست…
یک پنجره ناگاه به هق‌هق افتاد:
– این بود بهار؟

‌ ‌ ‌‌
*
‌باز آمدنِ شب‌پره را باور کن!
خورشیدِ پسِ کرکره را باور کن!
از آن همه پاییز گذشتی، آری…
ای پنجره این منظره را باور کن!
‌‌ ‌‌ ‌‌ ‌‌
*
اینک که زمانهٔ تماشا باشد،
هر آینه هنگامهٔ گل‌ها باشد،
برخیز و بپوش پرده را بر منظر
تا پنجره با بهار، تنها باشد.
‌‌‌‌ ‌‌‌
*
بر منظره‌ای که گل در آن بی‌حد شد،
هم پوست و هم پیرهن من سد شد.
تصویر بهار
پشت دیوارم بود
تا پنجرگی کردم و از من رد شد.