سال پیش، در دفتر نشسته بودیم که همکارِ کلهپوکِ دوپولیام، ناگهان، از خبری به شوقْ نیمخیز شد و گفت: «گرتا تونبرگ هیجده ساله شد!».
ماسیده و نمور خندهای تحویلش دادم و در پاسخ، در خلوت دلم، چیزکی فریاد زدم که کس نشْنید. همان روز، آن چیزک را بسط و وزنی دادم، که از این قرار است:
گفتند: «جُمانه گشت بالغ!»
گفتم که به ..رم ای عزیزان
پیرم، وَ پریده سن وُ سالم
از لوح ذکیرم ای عزیزان
پایم لب گور وُ خندد اینک
منکر به نَکیرم ای عزیزان
تلخم به چنان مرارتی که
گویند شَکیرم ای عزیزان
فکرم همه درگیر مسائل
پس بنده فَکیرم ای عزیزان
بر وزن «فعیل» کردهام مکر
اینگونه مَکیرم ای عزیزان
بازار رطب شکسته آمد
از حُلوِ بَکیرم ای عزیزان
گفتند جمانه گشت بالغ
صد شکر، شَکیرم ای عزیزان
* گرتا در زبان آلمانی به معنای مروارید است. جُمانه هم به همین معناست.
* ذکیر: حافظه
* نکیر و منکر: دو فرشته که شب اول قبر حاضر میشوند.
* شکیر: گیاه خشک
* فکیر: صفت مشبهه از فکر
* بَکیر: خرمابن زودرس
* شکیر: شاکر [نکند بر تو زیان کس که شکوری و شکیری (مولانا)]