در کتاب لحظه‌ها و همیشه‌ها، شاملو شبانه‌ای دارد که به گوهرمراد (غلامحسین ساعدی) تقدیم شده است (۱۳۴۰). به گمانم شباهت بخش اول و آخر این شبانه به مطلع قصیده‌ای از فرخی سیستانی می‌تواند محل نقد و بررسی و لذت از ادبیات باشد.
‌ ‌ ‌
کوچه‌ها باریکن
دُکّونا بسته‌س
خونه‌ها تاریکن
تاقا شیکسته‌س؛
از صدا افتاده تار و کمونچه
مُرده می‌برن کوچه به کوچه

و بخشی از آن قصیده:

شهر غزنی نه همان است که من دیدم پار
چه فتاده‌ست که امسال دگرگون شده کار
خانه‌ها بینم: پر نوحه و پر بانگ و خروش
نوحه و بانگ و خروشی که کند روح فگار
رسته‌ها بینم: بی‌مردم و درهای دکان
همه بربسته و بر در زده هر یک، مِسمار
مطربان بینم: گریان و ده‌انگشت‌گزان
رودها بر سر و بر روی زده شیفته‌وار