نگفتمت سحر بیاد، دیگه تمومه ماجرا؟
نگفتمت روشنیه آخر این شب سیا؟

کشته شدی
زخمی و آواره شدی
چون که تو هم دشمن این ظلمت پتیاره شدی

پرچم تو جنجره‌ته: برابری! برابری!
خون تو پیغام توئه
مژده بده! خوش‌خبری!

شب می‌ره و سحر میاد
خورشید شعله‌ور می‌آد
تش می‌زنه تو خیمه‌شون
خندهٔ ما جریمه‌شون

دست هموُ می‌گیریم و
این‌دفعه بار آخره
داد می‌زنیم حرفمونو: ظلمتِ بی‌شرف بره!

نگفتمت یه روز خوب
گندمو قسمت می‌کنیم؟
ملات و آجر می‌آریم
دوباره همت می‌کنیم
نور می‌زنه
خوشحالی شیپور می‌زنه
پیاله‌ها تو دسته و
قهقهه تنبور می‌زنه

نگفتمت دستای تو سبز می‌شن تو باغچه‌ها؟
نگفتمت خندهٔ تو تیره تو قلب اژدها؟

مُردی ولی از همه زنده‌تر شدی
کشته شدی
اما پرنده‌تر شدی
پرچم تو جنجره‌ته: برابری! برابری!
خون تو پیغام توئه
مژده بده! خوش‌خبری!
‌‌ ‌‌ ‌‌
دی ماه ۹۶