یه وقتی کم نیاری
یه وقت نگی تمومه
یه وقت نگی که فردا
که سرخوشی کدومه

کشته شدی می‌دونم
خسته شدی می‌دونم
پنجره بودی اما
بسته شدی می‌دونم

می‌خوان بسوزی آره
می‌خوان که مرده باشی
می‌خوان که مشت خشمو
بالا نبرده باشی

اما نری بری‌ها
اما هدر نشی‌ها
نری یه وقت بهارو
دست خزون بدی‌ها

یادت نره تو راهه
اسبِ سفیدِ خنده
یالِ تو بادِ آزاد
قهقههٔ پرنده

مشت تو چاره‌سازه
تو مشت تو بهاره
خشم تو، آسمونه
وقتشه که بباره