سال ۸۴ که به دانشگاه رفتم، غالب فعالان سیاسی علم و صنعت اصلاح‌طلب بودند. من هم تحت تاثیر آن‌ها از سال ۸۶ سعادت را در عبای شکلاتی دیدم: اشتباه کردم. اشتباه کردم که کوچک‌ترین امیدی به اصلاح داشتم.

سال ۸۷ در چند جشنوارهٔ شعر ملی سرشناس شرکت کردم و در تمامشان برنده شدم: اشتباه کردم. (سر جمع پنج سکه بردم). برگزیده شدن در جایزه «کتاب سال شعر جوان» را هم به این اضافه کنید: سال ۸۹

کتاب‌هایم را به ارشاد سپردم. کتاب اولم سانسوری نداشت (۱۳۸۸) و ۳۰ درصد کتاب دوم سانسور شد (۱۳۹۰): اشتباه کردم. اثر خلاقه را نباید به ممیزی سپرد: باید راهی دیگر برای ارائه‌اش یافت.

از سال ۸۸ تا سال ۹۵ طرفدار موسوی بودم و در انتخابات ۹۲ از روحانی با شور و هیجان حمایت کردم: اشتباه کردم.

اگر این اشتباهات منشاء شری شده است، بر من ببخشایید.

پ.ن: در ضمن، برای تمام شغل‌هایم خیالم راحت است: هیچ زیردستی نداشته‌ام، کسی را استخدام و اخراج نکرده‌ام، حقوق بالا نگرفته‌ام، زد و بندی در کارم نبوده است و هیچ عملی در تقویت سرکوب نکرده‌ام. هر کجا بوده‌ام، کارمند سادهٔ تنظیم و ویرایش متن‌های فارسی و انگلیسی و غیر ایدئولوژیک بوده‌ام.