همه‌‌ی حجمِ آبِ کُر خون است.
قَدَح از حَلقِ پاره پُرخون است.

و دهانِ صدف ز چکّش، خُرد،
که چنین دانه‌های دُر خون است.

چمن از خاک سرخ، رویش زرد؛
لبه‌ی داسِ لاله‌بُر خون است.

به تبر، تکه‌تکه می‌سوزد،
به جگر، داغِ سروِ حُر خون است.

تا قلمْ سربریده می‌رقصد،
جوهرِ مشقِ «غم مخور» خون است.

شکند سدّ سیلِ ما، زودا؛
که پسِ بندهای پُر، خون است.


تیر ۱۳۹۹