هنگام
که انگشتها کم است
برای چپاندن درون سوراخها،
درزها…
آن طرف، آب؟
نه!
سطلسطل زردآب تاریخ است.
سوراخی در آیینهٔ روبروت:
یک انگشت.
سوراخ کنارش:
یک انگشت.
هزار وُ یک سوراخ دیگر در اطرافش.
سوراخی بزرگ در چشم
در صدایی که هر صبح میگفت:
– همهچیز مرتب است.
تمام انگشتها لازم است
تمام دندانهات
برای کندن انگشتها
هنگام که کافی نیست:
هزار دندان برای دریدن
هزار انگشتِ بریده
صد دست
که هر روز هرس کردی
انگشتهایتان را بدهید!
التماس میکنم!
انگشتهایتان کم است!
*
از پیشانیَت
تَرَک
لب باز کرده تا لبها
خندهات شکسته است
در عکسهای پاره بر دیوار
خندهات شکسته است
۱۳۹۷