از آنهمه خاطره چه یادت داری؟
خوابی که در آن پرندهام، پنداری:
برخاست و پر زد و به یکباره فتاد
در قیر و فرو رفت و نبود انگاری.
*
در تور فتادیم و دگر دریا را…
یکبار دگر -آه- اگر دریا را…
با چشمِ همیشهباز، هر آینه، خواب
دیدیم و ندیدیم، مگر دریا را.