انصراف از جایزه شعر شاملو به علت همراهی این جایزه با سانسور
در اخبار خواندهام که کتاب شعر «منظومه لالکی» از اینجانب، علی اسدالهی، یکی از شش کتاب منتخب دورهی پنجم جایزهی شعر شاملوست. به عنوان شاعری جوان که پانزده سال از عمر خود را صرف نوشتن شعر کرده است، مفتخرم به اینکه اسم خود را در میان منتخبان جایزهای میبینم که نام شاعر بزرگ آزادی، «احمد شاملو»، بر پیشانیاش درج است؛ جایزهای که با نظارت مستقیم خانم آیدا سرکیسیان (شاملو) برگزار میشود. ضمن اعلام مباهات تام و تمام خود به برگزیده شدن توسط هیئت داورانِ عالمِ این دورهی جایزهی شعر شاملو، ذکر یک سری نکات را لازم و ضروری میدانم.
بگذارید به چند سال پیش برگردیم، به دومین دورهی جایزهی شعر شاملو. خبر فراخوان جایزه را میبینم. با دبیر وقت جایزه، حافظ موسوی، تماس میگیرم و به او از رغبت وافر خود برای حضور در این جایزه میگویم. چنین پاسخ میگیرم: «از آنجا که موسسه الف. بامداد پروانهی رسمی از وزارت ارشاد دارد، از پذیرش کتابهای بدون مجوز معذوریم». محزون از شنیدن این خبر، فکر حضور در این جایزه را از سر بیرون کردم؛ هر چند که از آن روز بار سنگین این حذف را بر دوش دارم، چرا که این روال مجوزمحور را همواره ابتر دیدهام.
زمانی چند گذشت و امسال که فراخوان جایزه شعر شاملو اعلام شد به صرافت افتادم که دست به کاری بزنم. میخواستم در عمل نشان دهم که بخش مهمی از دلواپسیهای احمد شاملو در جایزهای به نام احمد شاملو غریب افتاده است. از همین رو کتاب شعر «منظومه لالکی» را -که سال نود و هفت با فرمت پیدیاف و رایگان در وبسایت «میدان» منتشر کرده بودم- در سه نسخهی کاغذی، در هیئت کتابی رسمی به دبیرخانهی جایزه شاملو فرستادم. به جای «آیاسبیان»، شماره ملیام را نوشتم، و به جای «السیسی»، شماره تلفنم را. طرح جلد را هم «داوود بیات» آماده کرد و نام انتشارات را فیالبداهه گذاشتیم «ارمغان کلمه».
خلاصه کتابی ساخته شد در شمایل کتابهای مجوزدار از وزارت ارشاد. اینگونه بود که دبیرخانهی جایزهی شعر شاملو کتاب بنده را صرف وجود ریخت «ارشادی» در میان کتابهای دریافتی خود اعلام داشت. دریغ!
حال دوباره به احمد شاملو رجوع کنیم. شاملو را «شاعر آزادی» میخوانند. این روزها که با افتخار یکی از اعضای کانون نویسندگان ایرانام، در تمام مکالمات اعضای سربلند این نهاد به کرّات با اصطلاح «آزادی بیان» روبهرو میشوم. همزمان با مکرر شدن این ترکیب، با خود میگویم که آیا توقع «شاعر آزادی» و عضو سابق کانون نویسندگان ایران این نیست که در جایزهای که با اعتبار نام او برگزار میکنیم به «آزادی بیان» احترام بگذاریم و آن را با مجوز وزارت ارشاد تحدید نکنیم؟ آیا نمیدانیم چه بسیارند شاعرانی در کشور که ممیزان وزرات ارشاد را لایق بررسی اشعار خود نمیبینند و میلی به زخمی شدن آثارشان ندارند؟ آیا خیل شاعران در تبعید را ندیدهایم که عدهایشان نمیخواهند و خیلیهاشان نمیتوانند با نظارت نااهلان شعرهایشان را منتشر کنند؟ آیا شاملو شاعر آنان نیست؟ آیا فراموش کردهایم که بسیاری از آثار خود شاملو نیز پس از انقلاب -تا زمانی که در قید حیات بود- مجوز انتشار نگرفت؟
با عنایت به موارد یاد شده و با توجه به شرایط فرهنگی کشور، چارهای پیش روی خود نمیبینم جز اینکه از حضور در مرحله دوم این جایزه انصراف دهم. پیام حضور در این جایزه و انصراف از آن را نیز چنین بیان میدارم: جایزهی شعر شاملو اگر عزم دارد عیار حقیقی شعر امروز ایران باشد باید بهناگزیر و هرچهزودتر برای حضور و بروز تمام صداهای حاضر در شعر معاصر چارهای بیندیشد و گرنه اینگونه به خطکشیهای قیچیبهدستان تن دادن چیزی جز به فراموشی سپردن میراث فکری «احمد شاملو» نیست.
سر آخر یادآور میشوم که این نامه را هرگز در انکار زحمات دستاندرکاران جایزهی شعر شاملو ننوشتهام. باری به احترام همت بلندشان کلاه از سر برمیدارم و آنگاه به دوستی میگویمشان: در ظلمات غمافزای شعر فارسی اگر قرار است با نام «احمد شاملو» چراغ آزادی و آزادگی بیفروزیم، ای کاش نور بر همهی دلدادگان شعر و آزادی بتابانیم.
مهر ۱۳۹۸