در رهِ لاطائلات، رحیمپور ازغدی
لُنگ زند پیش تو، کَفتَرَکِ ارشدی
کفترک ارشدی: قرقیِ دشتِ ادب
اقرب بالتُرَّهات، از عُقَلا اَبعدی
فکر تو قدّ قدت، کوته وُ بیفایدت
جهل تو چون نطق تو، رودهپُر و سَرمَدی
نوش زبان پیش تو، زهر شد از نیش تو
در سُنَن شعر نو، شوخترین مَفسَدی
در همهجا نام تو، یاوه وُ اقلام تو
گوز به آنی رود… زِه! که چنین ممتدی!
گر چه بدانم رکیک، راه هَجای تو نیک
لیک سی وُ نُه* تویی، کابُلی وُ اَبجدی
«رشد» نکردی اگر، آب ز «افعل» نبر
نام کنون کن دگر، رویسیه! «اسْوَدی»
شُهرت شعر دری، رفت به عرش از منش
آمده با مرحبا، انوری وُ عَسجدی
*در افغانستان و کابل، خیلیها عدد ۳۹ را عددی شوم میدانند. گویا عدد ۳۹، به زبان ابجد، اشاره به ترکیبی رکیک دارد.